بسمه تعالی
این ها بشر که نیستند شاید فوق بشرند ....
این مردمان مالی را می گویم ... در این دنیا بشر و کودک و حتی 4 پا و خزنده و گزنده و پستاندار و درخت و حتی بیابان هم یک مدعی آن چنانی دارد . مانده ام در جنسیت این بینوایان مالی ...
++: و باز خاک بر سر سیاسیونی که عزت را در سایه کرنش به مو بورهای وحشی این چنینی جست و جو می کنند
البته من همینجا بگویم؛ سعى بر این است که مسألهى قومیتها در ایران عمده شود. عدّهاى با تحریک احساسات قومى و نفى عامل حقیقى وحدت یعنى اسلام و دین دنبال این قضیه هستند. کسانى که خیال مىکنند عامل وحدت کشور ما زبان فارسى است، دلبستگىشان به زبان فارسى یقیناً به قدر بنده نیست؛ یکصدم تلاشى هم که بنده براى زبان فارسى کردهام، آنها نکردهاند و نخواهند کرد! عامل وحدت ملت ایران زبان فارسى نیست؛ دین اسلام است؛ همان دینى که در انقلاب و نظام اسلامى تجسّم پیدا کرد؛ نتیجه این مىشود که تُرکزبان هم با زبان ترکىِ خودش مىگوید: «آذربایجان ایاختى، انقلابا دایاختى»؛ کُردى هم با زبان کردىِ خودش همین را مىگوید؛ بلوچ هم با زبان بلوچىِ خودش همین را مىگوید؛ عرب هم با زبان عربىِ خودش همین را مىگوید. عدّهاى سعى مىکنند اهمیت عامل پیوند مستحکم دلهاى ملت ایران یعنى ایمان اسلامى را کم کنند؛ نه، کشور و ملت یکپارچه است؛ البته یکپارچگىاش به خاطر تاریخ و جغرافیا و سنتها و فرهنگ است؛ اما عمدتاً به خاطر دین و مسألهى رهبرى است که اجزاى این ملت را به هم وصل کرده و همه احساس یکپارچگى مىکنند.
بیانات، سال1379، ص: 70
... به فرموده حاجی قاسمیان کان خُلُقه القرآن
به شخصه مشکل دارم با این همه آتش سوزی پشت هم . که تامین برنامه بی بی سی فارسی و صدای آمریکا را از ساخت هر برنامه و گزارشی غنی کرده ! می توانم حدس بزنم چرا یک روز صبح بلند می شوی و در چند هفته یک هو صدتا خبر یک جور می شنوی....می شنوی چون امپراتوری رسانه ای غرب می خواهد اینطوری فکر کنی ...میخواهد چون مفتی احمق و خائن هم داریم در همینجا که پا بدهند و مثلا به راحتی در روستای کجاآباد یک لوله بخاری را شل تر از دیروزش بکنند و این اصلا از نظرم دور نیست ....اینطور می شود چون "و فیکم سماعون لهم"..
اینها به کنار. ولی خوب برخورد مسئولین ماهم کلا مستقل از همه چیز جالب است! اصلا گویا که هیچ که هیچ....
درجواب سایت ایلیا باید اینها را می نوشتم ::
وقتی بچه بودم گاهی مادرم می گفت چرا به فلان جا رفتی ؟ میگفتم خیلی اصرار کردند و اینطور شد و آنطور شد و این این را گفت و آن یکی آن را و....و خلاصه تقصیر من نبود. تقصیر فلانی بود که اصرار کرد و من هم که نمی توانستم به بزرگتر نه بگویم و ....
ووقتی یک بار حتی بر سر این موضوع کار به ضربه فیزیکی بر صورت مبارک هم کشید باز هم نفهمیدم که چرا تقصیر من بوده است ؟!من مطمئن بودم که متسقیما نقشی نداشته ام و مادرم مطمئن که داشته ام....
داستان باز همین است. بخاری مدرسه فلان متعلق به فلان کارخانه است که استاندارد نساخته است ... یا شاید ساخته است و بابای مدرسه بد نصبش کرده است . یا شاید هم هردو کارشان خوب بوده و دانش آموزهای سر به هوای ابتدایی هی مرتب در کلاس این پا و آن پا دویده اند وبه لوله اش خورده اند و ....یا شایدمنظورتان این است که بنده خودم در مدرسه یواشکی پشت در قایم شدم و بخاری را خراب کرده ام ...نه اینطور نبوده است ...باور کنید تقصیر من نیست که بخواهم استعفا بدهم .
زبان رهبرمان مو در آورد و خودمان پیر شدیم که بگوییم بابا این همه کفار دنیا پرست عالم یک چیزهای دنیایی را می فهمند و در تجربه دنیاییشان چیزهایی هست که گاهی به فرمایش سیدنا شاگردیشان را بکنیم و یادبگیریم ! این درسهای مدیریتی که باید یک وزیر یاد بگیرد تا او را از یک معلم ساده ، کارمند ساده ، نماینده مجلس ساده و .... متمایز کند همین مدیریت است که به حق حلقه مفقوده کشوری پر سرمایه مثل کشور ماست. وقتی یک مدیر استعفا می کند نه به این معنی است که خودش رفته و با دست خودش کاری کرده ...یعنی حواسش به مدیریتش نبوده است ! یعنی وقتی حادثه قبلی و قبلی می افتد و می بیند که به هر دلیل مشکوکی هی حادثه و سوء استفاده ضد انقلاب بر خودش لازم نمی بیند حواسش را بیشتر جمع کند.... اصلا لازم نیست پاسخگو باشد . چون وقتی بخاری می خرند برای مدرسه ها اصلا استاندارد را کیلویی ...نه تنی هم یک ریال ارزش نمی دهند. علامتش منظورم نیست . استاندارد یک کلاس آموزشی . اصلا کی گفته کسی دراینجا باید این حرف ها سرش بشود. استاندارد را برای دفتر مدیران عالی رتبه باید در نظر بگیرند که چیلرش فلان جور باشد و ساختما ن وزارتخانه که یک وقتی خدای نکرده بوی رنگ از بخاری نو درنیاید که چه برسد به آتش سوزی...
حلقه حلقه تهران تا پیرانشهر را هیچ کس نمی تواند توضیح بدهد زیرا در همین مدیریت مذکور باید همین حلقه ساختن را ، مسئولیت را تقسیم کردن را یاد می گرفتیم ...نه اینکه مسئولیت مثل سیگنال از تهران که دور می شود محو شود و محو شود و به پیرانشهر و کجا و کجا که می رسد گوییا مدیرکل آموزش و پرورش از آبدارچی تهران هم کمتر دستش باز است وکاره ای حساب می شود...
باید استعفا کند شاید یاد بگیریم مسئولیت حقوق
دارد... جایگاه اجتماعی دارد ...این حرف ها را هم دارد.
حالا البته استعفا را خودمان قبول داریم یا نه یک حرف است ولی اینکه یک وزیر هنوز متوجه نباشد که چرا تقصیر کار است به نظرم نفهمیدن مدیریت است .
بسم الله الرحمن الرحیم
دعوا شده بدجور..سر چیزی که مطمئنی حق است ..... تو هم بد کتک خوردی ناحق .. تا میایی دهنت را باز کنی بعدی نثارت می شود...خونین و مالین البته تلاشت را می کنی و هرچه در توانت هست سعی ت را می کنی که جلو بروی و حق را جلو ببری ....نامردها ول کن نیستند....دوستانت هم هستند نه اینکه تنهایی ..اما رفته اند آن دور ها ایستاده اند و تکان نمی خورند...برخی از آنها هم شده اند حامی اینها ...می زنند باهم ...
به هر بدبختی است ماجرا جمع و جور می شود . یعنی خودت تنهایی جمع و جورش می کنی (تنهایی یعنی خدایی! ) حالا دوباره همانجا ایستادی و باید همانطور جلو بروی مختاری همان یکه بزن ها را راه بدهی بیایند یا نه ...راه بدهی داستان همان است ...دوست نما ها را چه ...حتی حاضر نشدند بعد از تمام شدن ماجرا بیایند در دادگاه شهادت بدهند که تو کتک خوردی....
اگر در را باز کردی و همان ها را راه دادی داستان همان است ...خودت می دانی ...مطمئنی ...از نگاه های خونخوار نامردها و آن دوست نماهای حامی شان که با زیرکی لبخند می زنند همه چیز را خوانده ای....ایستاده ای محکم ...نمی خواهی راهشان بدهی ..
پس با چه کسی باید رفت ...تنها که نمی شود ...چرا اولا که می شود یک نفری هم می شود راه خدا را رفت وعده قرآن است
بعد هم اینها را راه نمی دهم لااقل این یکی ها را راه می دهم که در زمان دعوا سعی شان را کردند چند تا مشت هم خوردند..در دادگاه هم آمدند.... اگر هر وقت معلوم شد اینها هم مطامعی داشته اند اینها را هم راه نمی دهم ....
حالا دوستی آمده یقه ات را گرفته می گوید با این دوست نما ها روی هم را ببوسید....
ای بابا ..حالا من به روی مبارکم نمی آورم و از شما شکایت نکردم ....من بزرگواری کردم و دیه ازتان نگرفتم ...به روی بزرگواری ام نیاوردم شما هم با نامردها بوودید ...خوب شما هم ول کنید دیگر.....لاقل باز ژست دلسوزی نگیرید...باشد می دانم اغلب ترسویید تا نامرد ...باشد ...ما هنوز با هم دوستیم ...واقعا دوستیم به حرمت همه چیزهای مشترکی که با هم داریم و با آن نامردها نداریم ...شما هم ول کنید...دیگر ادعا نکنید لااقل
++: این هم شبه یادداشتی در باب انتخابات مجلس ....به که بگوییم آب ما با قالیبافی که در مراسم تنفیذ شرکت نکرد در یک جوب نمی رود....ما یادمان هست رهبری رهبرمان را وقتی این خواص تنهایش گذاشتند و ما نه ....
ما یادمان هست همایش بزرگ ادوار مجلس و خوش خدمتی آقای لاریجانی را به آقای هاشمی و کروبی که آمدند و در زمستان 87 رسما گفتند قرار است تقلب شود!
ما یادمان هست تمام جانبداری های آقای باهنر را ...
ما اگر به کسانی هم که در این لیست هستند اعتماد داشته باشیم نمی توانیم از ترسشان و پیوستن شان به این رفوضه های فتنه که البته هنوز هم از خود ما هستند و با آن فتنه گران خائن خیلی فرق دارند چشم پوشی کنیم .
امیدوارم جبهه پایداری واقعا پایدار باشد...افراط نکند و تفریط ....خوشحالیم که کسانی هستند ک هنوز آلزایمر تاریخی شان اود نگرفته ....
تعز من تشا....