بسمه تعالی
باد همه خاطره های خوب جنوب....یادهمه شوخیهای جنوب
یاد همه شوخی های اریجینال جنوبیها...
آدامس شیک" کوتاه شده ی کلمات: التماس دعای مخصوص، سفارشی، شبانه، یواشکی و کامل - اصطلاحی بود بین بچه های رزمنـده در جبهــه!
یادهمه معرفتهای جنوووب
http://www.adamsshic.blogfa.com/post/202
با یاد و خاطره ویژه قناری اتوبوس های جنوب!!
به شخصه مشکل دارم با این همه آتش سوزی پشت هم . که تامین برنامه بی بی سی فارسی و صدای آمریکا را از ساخت هر برنامه و گزارشی غنی کرده ! می توانم حدس بزنم چرا یک روز صبح بلند می شوی و در چند هفته یک هو صدتا خبر یک جور می شنوی....می شنوی چون امپراتوری رسانه ای غرب می خواهد اینطوری فکر کنی ...میخواهد چون مفتی احمق و خائن هم داریم در همینجا که پا بدهند و مثلا به راحتی در روستای کجاآباد یک لوله بخاری را شل تر از دیروزش بکنند و این اصلا از نظرم دور نیست ....اینطور می شود چون "و فیکم سماعون لهم"..
اینها به کنار. ولی خوب برخورد مسئولین ماهم کلا مستقل از همه چیز جالب است! اصلا گویا که هیچ که هیچ....
درجواب سایت ایلیا باید اینها را می نوشتم ::
وقتی بچه بودم گاهی مادرم می گفت چرا به فلان جا رفتی ؟ میگفتم خیلی اصرار کردند و اینطور شد و آنطور شد و این این را گفت و آن یکی آن را و....و خلاصه تقصیر من نبود. تقصیر فلانی بود که اصرار کرد و من هم که نمی توانستم به بزرگتر نه بگویم و ....
ووقتی یک بار حتی بر سر این موضوع کار به ضربه فیزیکی بر صورت مبارک هم کشید باز هم نفهمیدم که چرا تقصیر من بوده است ؟!من مطمئن بودم که متسقیما نقشی نداشته ام و مادرم مطمئن که داشته ام....
داستان باز همین است. بخاری مدرسه فلان متعلق به فلان کارخانه است که استاندارد نساخته است ... یا شاید ساخته است و بابای مدرسه بد نصبش کرده است . یا شاید هم هردو کارشان خوب بوده و دانش آموزهای سر به هوای ابتدایی هی مرتب در کلاس این پا و آن پا دویده اند وبه لوله اش خورده اند و ....یا شایدمنظورتان این است که بنده خودم در مدرسه یواشکی پشت در قایم شدم و بخاری را خراب کرده ام ...نه اینطور نبوده است ...باور کنید تقصیر من نیست که بخواهم استعفا بدهم .
زبان رهبرمان مو در آورد و خودمان پیر شدیم که بگوییم بابا این همه کفار دنیا پرست عالم یک چیزهای دنیایی را می فهمند و در تجربه دنیاییشان چیزهایی هست که گاهی به فرمایش سیدنا شاگردیشان را بکنیم و یادبگیریم ! این درسهای مدیریتی که باید یک وزیر یاد بگیرد تا او را از یک معلم ساده ، کارمند ساده ، نماینده مجلس ساده و .... متمایز کند همین مدیریت است که به حق حلقه مفقوده کشوری پر سرمایه مثل کشور ماست. وقتی یک مدیر استعفا می کند نه به این معنی است که خودش رفته و با دست خودش کاری کرده ...یعنی حواسش به مدیریتش نبوده است ! یعنی وقتی حادثه قبلی و قبلی می افتد و می بیند که به هر دلیل مشکوکی هی حادثه و سوء استفاده ضد انقلاب بر خودش لازم نمی بیند حواسش را بیشتر جمع کند.... اصلا لازم نیست پاسخگو باشد . چون وقتی بخاری می خرند برای مدرسه ها اصلا استاندارد را کیلویی ...نه تنی هم یک ریال ارزش نمی دهند. علامتش منظورم نیست . استاندارد یک کلاس آموزشی . اصلا کی گفته کسی دراینجا باید این حرف ها سرش بشود. استاندارد را برای دفتر مدیران عالی رتبه باید در نظر بگیرند که چیلرش فلان جور باشد و ساختما ن وزارتخانه که یک وقتی خدای نکرده بوی رنگ از بخاری نو درنیاید که چه برسد به آتش سوزی...
حلقه حلقه تهران تا پیرانشهر را هیچ کس نمی تواند توضیح بدهد زیرا در همین مدیریت مذکور باید همین حلقه ساختن را ، مسئولیت را تقسیم کردن را یاد می گرفتیم ...نه اینکه مسئولیت مثل سیگنال از تهران که دور می شود محو شود و محو شود و به پیرانشهر و کجا و کجا که می رسد گوییا مدیرکل آموزش و پرورش از آبدارچی تهران هم کمتر دستش باز است وکاره ای حساب می شود...
باید استعفا کند شاید یاد بگیریم مسئولیت حقوق
دارد... جایگاه اجتماعی دارد ...این حرف ها را هم دارد.
حالا البته استعفا را خودمان قبول داریم یا نه یک حرف است ولی اینکه یک وزیر هنوز متوجه نباشد که چرا تقصیر کار است به نظرم نفهمیدن مدیریت است .