مهمانی فرزندان روح ا...

ما را به ضیافت خود بپذیرید که شما میزبانید و ما مهمان

مهمانی فرزندان روح ا...

ما را به ضیافت خود بپذیرید که شما میزبانید و ما مهمان

بیز اولمگ راضى یوخ، خامنه‌اى سرباز یوخ

دلم می‌گیرد... از دوست داشتنت ....از این همه عشق...دلم می خواهد این برنامه تمام نشود و تا ابد صدایت را بشنوم....دلم  می‌گیرد..گرفتنی که می دانم هیچ عاشقی آن را در این حد تجربه نکرده است... 

 

چند ده پیامک نثار عزیزان کردم و جواب‌ها ...که ما هم داشتیم می‌دیدیم... 

 

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=22042 

 خوشحالم که برای من بگووویی... 

 البته این حرفها براى ملت ایران است. آنها که حرف میزنند، رئیس جمهور آمریکا که حرف میزند، اعوان و انصارش از دولتمردان آمریکا که حرف میزنند، براى فریب دادن افکار عمومى است؛ حالا افکار عمومى جهان، یا افکار عمومى ملتهاى منطقه؛ یا اگر بتوانند، افکار عمومى ملت خودمان. ما فعلاً با افکار عمومى جهان کارى نداریم. شبکه‌ى وابسته‌ى صهیونیستى - آمریکائىِ خبرى دنیا حرفهاى ما را آنچنان که هست، منعکس نمیکند؛ یا اصلاً منعکس نمیکند، یا ناقص منعکس میکند، یا درست بعکس منعکس میکند. من براى مردمِ خودمان حرف میزنم. اقتدار جمهورى اسلامى مربوط به افکار عمومىِ جهانى نیست. جمهورى اسلامى اقتدار خود، عزت خود، شرف خود را از افکار عمومى دنیا به دست نیاورده است؛ از خود این ملت به دست آورده است. آن بناى استوار و مستحکمى که ملت ایران به وجود آوردند و امروز پیام آن در همه‌ى دنیا دارد پى‌درپى و به خودى خود پخش میشود، متکى است به خود ملت ایران. من براى مردمِ خودمان حرف میزنم، کارى به دیگران ندارم؛ میخواهند بشنوند، میخواهند نشنوند؛ میخواهند منعکس کنند، میخواهند نکنند؛ اما ملت عزیز خودمان باید بدانند. پس نکته‌ى اول این است که اینها غیر منطقى‌اند، بدون اعتقاد حرف میزنند و حرفشان با عملشان یکى نیست.

 

وقتی عاشقی دلت می‌گیرد با این همه اقتدار ...اگر اندکی آب در اعماق وجودش تکان بخورد....چرا ما نباید یک شبکه تبلیغاتی درست حسابی داشته باشیم... 

آهااای این همه کارشناس و فوق کارشناس و پر مدعای تبلیغات ...دلبر ما چرا این جمله را باید بگوید...آهای همرزمان ما در پرس تی وی نخسته، خدا قوت ...ادامه بدهید به امیدی که روزی ... 

  

 

جمله طلایی دیگر.... 

 

 بیائیم بنشینیم تا ایران را قانع کنیم که از غنى‌سازى دست بردارد؛ از انرژى هسته‌اى دست بردارد. هدف این است. نمیگویند بیائیم بنشینیم مذاکره کنیم تا ایران ادله‌ى خودش را بیان کند، ما از فشار روى مسئله‌ى هسته‌اى دست برداریم، از تحریم دست برداریم، از دخالتهاى امنیتى و سیاسى و غیره دست برداریم؛ میگویند بیائید مذاکره کنیم تا ایران حرف ما را قبول کند!

 

 

 

طلایی تر ... 

 

در تبلیغات وانمود میکنند که اگر ایران با آمریکا سر میز مذاکره بنشیند، تحریمها برداشته میشود. این هم دروغ است. هدفشان این است که با وعده‌ى برداشتن تحریمها، ملت ایران را وادار کنند که اشتیاق به مذاکره‌ى با آمریکا پیدا کند. تصور آنها این است که ملت ایران دیگر از تحریمها به ستوه آمده‌اند، پدرشان دارد در مى‌آید، همه چیز به هم ریخته است؛ پس ما بگوئیم خیلى خوب، بیائید مذاکره کنید تا تحریم را برداریم، یکهو جمعیت ملت ایران راه بیفتند که بله، بیائید مذاکره کنیم. 

 

 

و باز طلایی تر... 

 

خب، اگر ملت ایران میخواستند تسلیم شوند، چرا انقلاب کردند؟ آمریکا بر اوضاع ایران مسلط بود و هر کار دلش میخواست، میکرد. ملت ایران انقلاب کردند براى اینکه از زیر یوغ آمریکا خارج شوند؛ حالا بیایند بنشینند باز مجدداً تسلیم شما شوند؟ این، اشکال اول.
اشکال بعد این است که تحریمها با مذاکره برداشته نخواهد شد؛ این را من به شما عرض بکنم. هدف تحریمها چیز دیگرى است. هدف تحریمها خسته کردن ملت ایران است، جدا کردن ملت ایران از نظام اسلامى است. مذاکره هم که انجام بگیرد، اگر ملت ایران باز در صحنه باقى باشد و بر حقوق خود اصرار بورزد، این تحریمها وجود خواهد داشت. ملت ایران در مقابل این فکر غلط دشمن چه کار میکند؟ 

 

جانم به فدایش ..وباز طلایی تر  

 ملت ایران دنبال شکوفائى اقتصادى، رونق اقتصادى و رفاه کامل است؛ اما ملت ایران نمیخواهد این را از راه ذلت در مقابل دشمن به دست بیاورد؛ این را میخواهد با نیروى خود، با عزم خود، با شجاعت خود، با پیشروى خود، با توانائى جوانانش به دست آورد؛ لا غیر. بله، تحریم، فشار است، آزار است - شکى نیست - اما در مقابله‌ى با این فشار و آزار، دو راه وجود دارد: ملتهاى ضعیف وقتى که دشمن فشار آورد، میروند در مقابل دشمن تسلیم میشوند، خشوع میکنند، توبه میکنند. اما ملت شجاعى مثل ایران بمجرد اینکه دید دشمن دارد فشار مى‌آورد، سعى میکند نیروهاى درونى خود را فعال کند، با قدرت و شجاعت از منطقه‌ى خطر عبور کند؛ و همین کار را خواهد کرد. این هم تجربه‌ى سى ساله‌ى ماست.  

نه مردم، نه مسئولان. ما تجربه کردیم، ما امتحان کردیم. سى سال ما در مقابل فشارهاى آمریکا ایستاده‌ایم، اینجائیم؛ ملتهائى هم هستند که سى سال تسلیم آمریکا شدند و مراحل متعددى عقبند. ما بدى ندیدیم از ایستادگى، از مقاومت. مقاومت، نیروى درونى یک ملت را احیاء میکند و به فعلیت میرساند. همین تحریمهائى که میکنند، به کمک ملت ایران خواهد آمد و ملت ایران را به اذن اللّه و به حول و قوه‌ى الهى به رشد و شکوفائى خواهد رساند. این، نکته‌ى مهمى است. 

 

 

و این قصه ادامه داشت : 

قضیه‌اى در مجلس پیش آمد؛ قضیه‌ى بدى بود، قضیه‌ى نامناسبى بود؛ هم ملت را ناراحت کرد، هم نخبگان را ناراحت کرد. بنده‌ى حقیر هم از دو جهت ناراحت شدم(روحی لک الفدا و الحمی): هم خودم در مقابل این قضایا احساس تأثر میکنم؛ هم به خاطر ناراحتى مردم، انسان احساس تأثر میکند. خب، رئیس یک قوه به استناد یک اتهامِ ثابت نشده و مطرح نشده‌اى در دادگاه، دو قوه‌ى دیگر را متهم کرد؛ این کار بدى بود، این کار نامناسبى بود؛ اینجور کارها، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضییع حقوق اساسى مردم است. یکى از حقوق اساسى مهم مردم این است که در آرامش روانى و در امنیت روانى زندگى کنند؛ در کشور امنیت اخلاقى برقرار باشد. اگر یک فردى متهم به فساد است، نمیشود به خاطر او انسان دیگران را متهم کند؛ حتّى اگر ثابت هم میشد، چه برسد به اینکه ثابت نشده است، دادگاهى نرفته، محاکمه‌اى نشده. به استناد متهم کردن یک نفر، انسان بیاید دیگران را، مجلس را، قوه‌ى قضائیه را متهم کند؛ این کار درست نیست، این کار غلط است. بنده فعلاً نصیحت میکنم. این کار، کار شایسته‌اى براى نظام جمهورى اسلامى نیست. آن طرف قضیه هم، اصل این استیضاحى که در مجلس انجام گرفت، غلط بود. خب، استیضاح باید یک فایده‌اى داشته باشد. چند ماه به پایان کار دولت، استیضاح یک وزیر، آن هم باز با یک علت و دلیلى که مربوط به خود آن وزیر نیست، چه معنى دارد؟ چرا؟ این هم غلط بود. این هم که شنیدم در داخل مجلس کسانى حرفهاى نامناسبى بر زبان آوردند، این هم غلط است. همه‌ى این قضایا، قضایاى نامتناسبى است با نظام جمهورى اسلامى؛ نه آن متهم کردن، نه آن برخورد کردن، نه آن استیضاح. دفاعى هم که رئیس محترم قوه از خودش کرد، آن هم یک قدرى زیاده‌روى بود؛ لزومى نداشت. 

 

 

...تمام شد....حالا دوباره بین کارها دلت می گیرد و به سایت سر می زنی تا خبری ...صدایی... 

دوباره خیابان فلسطین را از بی آرتی رد می کنی و جگرت آتش... 

 

قبل تر ها چقدر میپنداشتم عشق پنهانی اش زیباست...چه کردی با بسیجیانت آقا  

که تشت رسوایی مان ....

در عجب

بسمه تعالی

در عجبم از...  

جوان خوبی است ...می شناسمش صدایش میامد که داشت با طعنه  به دوستش گله می کرد که تلویزیون زیر نویس کرده 22 بهمن ماه عید غدیر ملت ایران است که با ولایت تجدید بیعت می کنند ...چند دقیقه بعد نوشته عید قربان ملت ایران است که ....

شوخی شوخی عقب افتادند...شوخی شوخی عید غدیر برایشان شده عیدی گرفتن صرف از سادات..شوخی شوخی عید قربانشان شده تعطیلی کاری و شمال ... حالا فوقش گوشت قربانی

عموووو کجاااایی که عیدی می دهند تا بیعت را یادآوری کنند...کجایی که طعنه طعنه یک هو آدم به خودش می آید می بیند لشگر اینقدر بزرگ بوده ما تهش داشتیم شوخی می کردیم با زیرنویس سرش خیمه ها را هم

در عجبم چه ساده آدم ها شوخی شوخی سر خود را به درس گرم می کنند و از همه چیز وا می مانند

 

 

++: عید غدیرمان مبارک! شوخی شوخی بی عیدی عید عید نمی شودها..منتظریم تا سیدعلی عیدی مان را در کاسه مان بگذارد.... از یک جوان خوش ذوق که یک ماژیک و یک بغل مقوا آورده بود ماِیک گرفتیم و نوشتیم عیدی مان چ باشد..شاید هم شد:"آرزووومه علی اکبر تو باشم" حالا مگر می چسبید این نوشته به پلاکارد ..با ابتکار ایرانی !مان سیم از روی زمین برداشتیم و به عبارتی تف چسبانش کردیم....کاش عکسش  را گرفته بودم ..یک طرفش نوشته ما تا آخر ایستاده ایم با تمثال شهدای علمی که با انگشت مبارک هر سه در سه زاویه نگه داشته شده اند و در پشت این مقوا هم ضمیمه شده ...کلا با یک شصت چ کارها می توان کرد! در عجبم ...

++:پیلمبر اکرم اف بر کسی که یک روز خود را برای تعلیم دین خدا نگذارد

هر روز چند نوجوان بی گناه ؟

بسمه تعالی

این همه بزرگواری (باز بخوانید بی عرضگی ) رسانه ای واقعا نوبر است. ... درحالی هر روز در صدای آمریکا را می شنوم که وقیحانه خبر از کشته های جاده های راهیان نور می دهد که ...

اینکه سالیانه 4 نفر ونصفی(واقعا رقم شهدا همین قدر هم نیست سالانه) در جاده یک جایی تصادف کنند و کشته بشوند خیلی عجیب است ؟ این عدد به گرد پای تصادفات جاده های دیگر ما می رسد؟ به گرد پای جاده شمال با آن اهالی گاهی نسبتا سوسول و خوش گذرانش می رسد که بخاطر کورس با رفیقشان جان خودشان و خانواده بی گناه دیگری را می گیرند؟.....این رقم خیلی رقم بزرگی است ؟

وقتی پاسخ همه این سوال ها منفی است خنده دار نیست که هر روز صدای آمریکا یک برنامه عریض و طویل را به بحث و واکاوی و چرایی مصدومین جاده های راهیان نور اختصاص دهد...آن که اصلا خنده دار نیست ...خنده دار ملت ببوگلابی هستند که می بینند و نمی فهمند ...! چرا کسی دلش برای تصادفات با آمار سر به فلک رسیده جاده چالوس نسوخته ...این گربه در راه رضای خدا موش میگیرد؟!!   

 

حالا همه فهمیده اند که میهمانی شهدا چه ها می کند ...همه فهمیده اند که
نباید به راهیان نور رفت....هر دانشجو و دانش آموزی که از جنوب برمی گردد یک سرباز
شده است برای اسلام که فکه و تشنگی هایش را در رویا آرزو می کند...که عطر خنکای
فاو ...لبخند پیروزی والفجر 8 را بر لبش می نشاند...که طلاییه برایش حسرت آور ترین
جا و مکان می شود....همه این را فهمیده اند الا برخی از اهالی ملت فهیم خودمان که
...بله ...ام لهم قلوب یفقهون بها...!

حالا این یانکی های آمریکایی مذهب به درک ....مانده ام در عجب رسانه های خودمان...بدجور

دقیقا در همین وقتی که هر روز عصر صدای آمریکا یک برنامه با آه و گداز برای نوجوانان ما می گذارد که دستشان در جاده راهیان نور شکسته هر روز یک کالانعام آمریکایی که ترتبیت شده همین دنیای لیبرال دموکراسی غرب است (بخوانید فرهنگ غنی غرب و صلوات نثارش کنید تا آقای خاتمی حفظه اللله تعالی لآمریکا حظش را ببرند!) می آید توی دبیرستان ماشه را می کشد و یکی دوتا سه تا نه ...n نفر را می کشد و ....تکبیر به این همه روی رسانه ای

که باز عصر روز بعد برنامه بعدی درباره نوجوان های دست و پا شکسته راهیان نور است و ..باز دوباره صدای اسلحه ای و یک دیو نوجوان ! که حالا از رئیس جمهورش هم وحشی تر شده است ...

واقعا هیچ کس نیست ...آقایان صدا و سیما...یکی به من بگوید وضع امنیت نوجوانان در جایی هست بدتر از این جهنم دره آمریکا یا نه ؟ و اگر نیست چرا همه جامعه ما این را نباید بفهمند..

++: حالا دلمان گرفته باز هوای جنوب کرده دم اسفند...

 

فوق بشر در مالی

بسمه تعالی 

 

این ها بشر که نیستند شاید فوق بشرند .... 

این مردمان مالی را می گویم ... در این دنیا بشر و کودک و حتی 4 پا و خزنده و گزنده و پستاندار و درخت و حتی بیابان هم یک مدعی آن چنانی دارد . مانده ام در جنسیت این بینوایان مالی ... 

   

++: و باز خاک بر سر سیاسیونی که عزت را در سایه کرنش به مو بورهای وحشی این چنینی جست و جو می کنند