مهمانی فرزندان روح ا...

ما را به ضیافت خود بپذیرید که شما میزبانید و ما مهمان

مهمانی فرزندان روح ا...

ما را به ضیافت خود بپذیرید که شما میزبانید و ما مهمان

ستون فقرات کشور

بسمه تعالی


دوستان ولایتی از شما سوال می کنم ...از خودم

مسئولین ولایت مدار ! از شما هم ...

ستون فقرات این کشور چیست؟ ؟

می بینید چقدر دید ما ولایتی است ؟!!!



شما مجموعهى کارگرى کشور ستون فقراتید، و به طور عمده شما هستید که از فلج شدن کشور جلوگیرى میکنید؛ این باید دانسته شود، این را باید همهى مردم بفهمند و بدانند.

 

و باز دوستان و مسءولین ...حکم حکومتی دیگر چه طور باید ابراز شود؟!!!



ما گفتیم: تولید داخلى؛ کار ایرانى، سرمایهى ایرانى. این معنایش این است که زرق و برق نامهاى فرنگى چشمها را به خودش جلب نکند. همه بدانند که این محصولى که دارند میخرند، میتواند یک کارگر ایرانى را برخوردار کند؛ میتواند او را محروم کند، یک کارگر خارجى را برخوردار کند. البته ما همهى بشریت را دوست داریم، اما خب کارگر ایرانى دارد براى سربلندى این کشور تلاش میکند؛ جزو مغتنم و عزیز پیکرهى این ملت است؛ او را باید تأیید کرد، او را باید تقویت کرد. بعضىها این را نمیفهمند و درک نمیکنند، یا برایشان نشانهى تولید ایرانى و تولید خارجى فرق نمیکند؛ یا حتّى بعکس، به جاى اینکه دنبال نشانهى تولید ایرانى بگردند، دنبال نشانههاى تولید خارجى میگردند؛ این انحراف است، این خطا است. همهى مردم مخاطب این بیانند.

من تأکید میکنم، اصرار میکنم، از همهى ملت ایران درخواست میکنم، بروید به سمت مصرف تولیدات داخلى؛ این کار کوچکى نیست، این کار کماهمیتى نیست؛ این یک کار بزرگ است. البته دستگاههاى حکومتى و دولتى - دولتى به معناى عام - در این جهت وظیفهى مضاعف دارند. فلان وزارتخانه، فلان سازمان، فلان اداره وقتى میخواهد جنس داخلىِ خودش را تأمین کند، مطلقاً باید از جنس خارجى استفاده نکند؛ بروند سراغ تولیدات داخلى. البته از این طرف هم از تولید کنندهى داخلى - چه آن مدیر، چه آن کارگر، چه آن سرمایهگذار - خواسته میشود و اصرار میشود که کار را تمیز، درست و کامل ارائه دهند. هر دوى اینها اشارهى اسلام و دستور دین مقدس ما است. استحکام کار را خدا از ما خواسته است، احترام به کارگر را هم خدا از ما خواسته است؛ امنیت زندگى و شغلى کارگر را خدا از ما خواسته است، امنیت سرمایه را هم خدا از ما خواسته است



بدجوری شرمنده ام ...یاد اشک‌های کارگر دانشکده ...وقتی گرفتار شهریه کاردانی پسرجوانش است

و دستشویی شستن جواب کارش را نمی دهد .... کاش ما همه ولایتی بودیم







دیدار رهبری در دیدار کارگران اردیبهشت امسال

حماسه سیاسی در دنده عقب آقایان

بسمه تعالی

دنده عقب ممنوع !

هیچ کس منکر خدماتی که هریک از آدم ها در طول دوران مدیریت خود به کشور می کنند نیست حرف بر سر این است که آیا این خدمات دارای جهت گیری درستی با آرمان های ما داشته است یا نه . یعنی ظاهرا همیشه مسجد ضرار و مسجد قبا شبیه اند . فقط این بحث نیست نکاح و دوستی با نامحرم، قتل و قصاص و... خیلی چیزها شبیه اند ولی از بنیان اینقدر متفاوت اند که یکی را م یکند شمشیر لافتی یکی دیگر را شمشیر سپاه شام. این روزها تا حرف از نقد مدیران قبلی می رسد همه می گویند چرا منکر می شوید .این ها را گفتم که بگویم اصلا منکر نمی شویم . می خواهیم واکاوی کنیم . اصلا چرا نکنیم ؟ چرا مومن همیشه از یک سوراخ چندبار گزیده شود. والا آن ها هم باید خوشحال باشند که اگر خطا می روند جوانان مسیرها را دنیال کرده و حق را از میان غبار ها نشان دهند و بگویند ما بسیجی‌های روح الله چه می خواهیم وشما کجایید . این ها را گفتم که به شدت فاصله بگیریم از بحث ‌های تهمت و جامعه تلخ زبانی که آقا را سخت می رنجاند و خدا را ... و ما را هم به جز آتش به جایی نمی برد. این ها از جنس نقد است..از جنس سوال است ...برای انجام بهترین انتخاب.

خیلی جالب است. این روزها نخبگان سیاسی انگار حماسه سیاسی را در بازگشت به عقب می دانند و آیه یَرُدُّوکُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ فَتَنقَلِبُواْ خَاسِرِینَ (شما را به عقب بر می گرداند و از زیانکاران خواهید بود ) دیگر منفی نیست و آقایان افتخار هم می کنند که بگویند ما دوباره داریم دنده عقب می رویم.من واقعا از آقای حداد تعجب می کنم! یعنی اصلا نه از میتینگ های انتخاباتی آقای هاشمی و نه قالیباف و نه از ژست‌های بیایم نیایم خاتمی این قدر تعجب نمی کنم... ما در فتنه مشکلی با آقای قالیباف نداشتیم؟! البته منظور من تنها آقای قالیباف نیست ..منظور من مجموعه آدم‌های این چنینی است که تا ماه‌ها دل پر درد آقا را رها کرده و گوشه چشمی بدان نینداختند...اگر نبود حمایت 9دی معلوم نبود سرنوشت کشور به کدام ناکجا آباد سوریه و ... کشیده می شد .

آقایان فراموش کرده اند که همزمان با آخرین مراسمات جلبکی فتنه در 25 بهمن انقلاب‌های کشورهای مصر و تونس و لیبی هم شروع شده بود و صدای آمریکا با وقاحت تمام روی نقشه یکی یکی کشورها را نشان می داد که سرنگون شدند و ایران را هم در لیست کشور بعدی گذاشته بود؟!!!!!! بله ما با هیج کس مشکل نداشتیم ...ما در فتنه با هیچ کس مشکل نداشتیم چون خودمان مشکلمان را حل کردیم...چون نهم دی دیدیم از این همه سردار و بی سر، شهردار و روحانی و ... چیزی در نمی آید و خودمان طوفان شدیم ...چون بسیجی‌هایمان شهید دادند ...

ما مشکلی اگر نداشتیم یعنی آقای حداد شما هنوز تعریفی از مشکل ندارید... چون هنوز نمی دانید سر بی بصیرتی همین افراد این همه جوان کشور فریب خوردند وهزینه های زیادی دادیم و هنوز داریم می دهیم ...مشکلی نداریم اگر مشکل بوده شما برای قدرت فعلی فراموشش کرده اید انگار.

البته به نظرم قبل از فتنه هم وضعیت امثال آقای قالیباف مشخص بود. قبلش این را بگویم که من واقعا دست خودم بود ایشان را می گذاشتم یک مدیر درجه 1 کشور.یعنی به نظرم جاهایی که به تحول کاری نیاز هست ایشان خوب عمل می کنند مثل مبارزه با قاچاق یا مواد مخدر. ولی جایی که بصیرت قرآنی می خواهد متاسفانه اصلا این رفیت نیست ... جایی که برائت سوره توبه لازم است که حتی بسم الله نگویی و شروع کنی...که جاهد الکفار و المنافقیــــــــن و اغلظ علیهم باشد اصلا همچین ظرفیتی نیست...مثلا فکر کنید مذاکره کننده هسته ای آقای قالیباف بود! یا مثلا ... در میدان های بین المللی فکر نمی کنم ایشان هم خود را به عنوان یک انقلابی قرآنی قبول داشته باشد .

و حالا آقای هاشمی هم شاید بیاید و این تکنوکراسی بی بصیرتی قرآنی کامل شود. شخصا معترفم به خدمات ایشان در سالهایی آغازین توسعه که البته خیلی بدجوری به دلیل بی سوادی اقتصادی ایشان تحت تاثیر توسعه های بی عدالت رایج در جهان بود (و اختلاف طبقاتی حسابی را در حد انقلاب فرانسه تزریق کرد و با وضعیت حقوق مدیران و تصویب قانون‌های عجیب آن را رسمی نمود) و البته لا یکلف الله نفسا الا وسعها...حالا ما هم به روی ایشان نمی آوریم ولی دست بالا بلند شدن هم خوب از سوی ایشان درست نیست! حالا گذشته ها گذشته...! ولی خیلی سخت نماز جمعه های پاییز 87 از خاطر آدم می رود. خودم از کسانی بودم که قبلش به بچه ها می گفتم چرا به نماز جمعه می روید و به ایشان اقتدا نمی کنید ولی واقعا آن روزها خیلی اقتدا کردن سخت بود...علنا می گفت تقلب(پاییز 87 یعنی کی؟! یعنی قبل از بازی‌های موسوی )...علنا می گفت خیلی حرف‌ها را . و بعد از آن هم همان مسائل خدمات دو جانبه لاریجانی-هاشمی پیش آمد.

کسی هست که نداند اینها همه بازی است ؟! آقای لاریجانی یک همایش ادوار مجلس را مدیریت کرد که اتفاقی شد تریبون پر قدرت اصلاحات ...آقای هاشمی رفت و لحن نماز جمعه را تند و تند تر کرد. همایش 30 سال قانون گذاری ایران با حضور روسا و نمایندگان 8 دوره مجلس فرصتی بود تا برخی از این افراد دوباره و این بار به صورت پررنگ تری همین مباحث را مطرح کنند دراین همایش که در تاریخ 13 آذر 87 به همت علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی برگزار شد ، مهدی کروبی که به عنوان رئیس سابق مجلس به سخنرانی پراخت گفت :"اگر نماینده مجلس از هیئت های اجرایی بترسند و ....قطعا آن نماینده نمی تواند از ما دفاع کند."! آقای هاشمی رفسنجانی نیز در سخنرانی خود آمریکا را دشمن زخم خورده ای خواندند که دندان هایش هنوز تیز است و هیچ کند نشده است . ایشان در بخشی از سخنان خود درباره انتخابات گفتند "اگر مردم احساس کنند رای آنها بر سرنوشتشان بی اثر است و اگر مردم احساس کنند متولیانی پیدا می شوند که رای آنها را هر طور که بخواهند برای مردم می خوانند حضورشان کم رنگ می شود."( از آفتاب یزد 30 آذر 87

بگذریم که نامه وقیحانه ای نوشته شد که بی سلام آغاز شده بود و ما ساکت بودیم .... مرد مومن مگر سوره برائت برای کافر می نویسی ؟ هنوز ادب صحبت نیست ولی سودای تکلیف هست!! سودای تسلیت دادن آنچنانی برای منتظری هست....برای هر شیطنتی جان هست...

مومن اگر دوبار از یک سوراخ خورد هنر نیست...بدترین چیز همین است والا حداد عادل و هاشمی و قالیباف هرسه خود می دانند که اگر ما مومن بودیم تا همین حالا هم بستر این لاتائلات سیاسی را تحویل ملت دادن را به آنها نمی دادیم...

نظارت استصوابی

بسمه تعالی 

 

 

آقای خویینی‌ها  آقای پدر خوانده.... 

شروع نظارت استصوابی (و البته گندش را در آوردن) و آخر انتقاد به آن  

سردبیر چرخیده ۱۸۰ درجه روزنامه سلام در آن سالهای فعالیت تراکتور فرهنگی اصلاحات  

اینها را تقدیم به شما می نویسم :: 

 

 

بیانات ره‌بر در پاسخ به پرسش دانشجویان شریف 

 

آیا محروم شدن شهروندان از حقّ طبیعى انتخاب شدن به‏وسیله‏ى نظارت استصوابى، باعث بى‏اعتماد شدن مردم به پایه‏هاى نظام نمى‏شود؟

جواب من این است که نه، نمى‏شود؛ چون نظارت استصوابى یک قانون است و نبایستى کسى از عمل به قانون گله‏اى داشته باشد. این نظارت شوراى نگهبان، طبق قانون و متّکى به قانون اساسى است. پایه‏ها و ریشه‏هایش در قانون اساسى است و در قانون عادّى هم همان تأیید شده است و وجود دارد. این نظارت هم براى شهروندان عادّى و معمولى نیست؛ این براى آن است که یک آدم ناباب، یک آدم مضر و یک آدم بد، به این مرکزِ حسّاس وارد نشود. این نظارت استصوابى مخصوص مجلس که نیست؛ در مورد ریاست جمهورى هم هست. حالا شما ببینید یک آدم حرّافِ پشت‏هم‏اندازى که از خارج هم حمایت شود و پول فراوانى هم داشته باشد و خودش را به شکلهاى گوناگونى بیاراید و اینجا بیاید و کاندیدا شود و اکثریتى را هم ببرد و رئیس‏جمهور شود، تکلیف مملکت چه مى‏شود؟! نظارت استصوابى براى همین است که جلوِ آدم‏هایى که برطبق قوانین کشور، صلاحیت آمدن به این منصبِ حسّاس را ندارند چه مجلس، چه ریاست جمهورى و چه در بقیه‏ى جاهایى که این نظارت وجود دارد؛ مثل مجلس خبرگان و دیگر جاها گرفته شود و این‏ها نتوانند وارد این مراکز حساس شوند. نظارت استصوابى چیز خوبى است؛ چیز بدى نیست. آن‏هایى که انتقاد مى‏کنند و ایراد مى‏گیرند، ادّعایشان این است که شوراى نگهبان ردّ و قبولش بر اساس گرایشهاى سیاسى است. البته این واقعیت ندارد. خودِ آقایان شوراى نگهبان هم همیشه انکار کرده‏اند؛ بنده هم تا آنجا که از نزدیک شاهد کار آن‏ها بوده‏ام، چنین احساسى نکرده‏ام. حالا ممکن است کسى یک‏وقت یک جایى را درست نفهمد و غلط بفهمد که آن بحث دیگرى است؛ اما مبنا، مبناى قانونى است.

درس برای دانشجویان

 بسمه تعالی 

 

مسئولین ما هم ولایتی هستند ها ...خودمانیم

 

...چقدر همه چیز شبیه موضوع گیری وزارت علو م برای کوتاه کردن ترم است!!! 

 

 

 

خطبه معروف تاریخی بعد از حوادث کوی دانشگاه 78

اشتباه دوم آن‏ها اشتباه در محاسبه‏ى دانشجویان ما بود. گفت: خود گویم و خود خندم! خودشان گفتند، خودشان هم کیف کردند که دانشجویان با نظام مخالفند و اسلام را قبول ندارند! کدام دانشجویان؟ بله؛ ممکن است چهار نفر از نوکران و مزدوران شما در گوشه‏اى باشند و پسران یا دختران آن‏ها هم دانشجو باشند البته معلوم هم نیست این‏طور باشد؛ اما حالا به فرض چهار نفر هم پیدا شدند ولى توده‏ى دانشجویان، مؤمن و هوشیار و رشید و آگاهند. دیدید بااینکه احساساتشان جریحه‏دار شده بود قضیه‏ى کوى دانشگاه، حقیقتاً دانشجویان را عصبانى و ناراحت کرده بود تا دیدند دشمن مى‏خواهد استفاده کند، اعلان‏کردند و گفتند ما نیستیم. دانشجویان ما فرزندان ما هستند؛ فرزندان شما که نیستند؛ بچه‏ى همین خانواده‏اند. بچه‏ى این خانواده، حتّى اگر بچه‏ى تُخس هم باشد، وقتى‏که ببیند دشمن به خانه حمله کرد، مى‏رود سینه سپر مى‏کند. حتّى آن تُخس‏ها گاهى بهتر هم سینه سپر مى‏کنند! بچه‏ى خانواده، خودش را در دفاعِ مقدّس نشان داد. شما ببینید از همین دانشگاه تهران و از دانشگاههاى دیگر تهران و سایر نقاط کشور، چقدر دانشجو به جبهه رفت؛ چقدر دانشجو شهید شد. طبقه‏ى اوّلى که سپاه پاسداران را تشکیل دادند، اغلب همین دانشجویان بودند. طبقه‏ى اوّلى که جهاد سازندگى را تشکیل دادند، همین دانشجویان بودند. الآن کارهاى مهمّ علمى نظام را همین دانشجویان به صورت عملى و تجربى در آزمایشگاه‏هاى دانشگاهها انجام مى‏دهند. چه فکر کردید در باره‏ى دانشجویان ما؟!

…..

درس چهارم به دانشجویان است. دانشجویان عزیز! ببینید که دشمن در محاسباتِ خود عنصر دانشجو را وارد مى‏کند. البته از مدّتى پیش وارد کرده است؛ اما حالا دشمن به صورت عملى مى‏خواهد با عنصر دانشجو، بازى کند. هوشیارى شما، آگاهى شما، ایمان شما و دقّت نظر شما باید دشمن را ناکام کند. هرچه مى‏توانید، در موضع یک انسان آگاه و هوشیار عمل کنید. مملکت متعلّق به شماست. ما که رفتنى هستیم؛ نسل شماست که این مملکت را مى‏گیرد. پدران و نسل قبل از شما توانستند این کشور را از چنگ غارتگران خارجى و عمدتاً امریکایى خارج کنند. آن‏ها هنوز هم دست و پا مى‏زنند، پنجه مى‏کشند و تلاش مى‏کنند! این شما هستید که باید خودتان را مجهّز کنید و کشورتان را نگهدارید. نگذارید این کشور، این منابع، این قدرت عظیم و این منطقه‏ى حسّاس به دست دشمن بیفتد. خودتان را آماده کنید.